شعر خط زدن- رضابراهنی

وقت است خط بزنی اول خود این خط زننده را

و بعد گوینده را        براهنی را

خطش بزن!            زدم

حالا به او بگو:         آن را که خط زدن نتوانی چیست؟

چیزی که خط زدن نتوانم نیست

دنیا تمام خط زدنی ست

آقای خط زننده خود نفر اول       خط هم

خط می زنم

و می زنم را هم

می را خط می زنم

تنها « زنم » می ماند

آن « میم » « میم » چیست؟

آن را هم خط می زنم     آن « ام » را هم

می ماند زن

و آن « تو »یی که من را در « تو » نگاه داشته است

فهمیدم: « من » را خط می زنم.

نظرات 3 + ارسال نظر
شکسی سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:02 ب.ظ http://overtherainbow.blogsky.com

نا امید نیستم فقط تو یه روز بد تصمیم گرفتم که دوباره بنویسم تعجب کردم از نظرت با بقیه فرق داره برام جالب بود

علیرضا جمعه 10 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ب.ظ

خیلی قشنگ و جذاب بود . این شعر تو کدوم کتابه ؟ چاپ هم شده ؟

آزیتا یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.azita-saz.blogfa.com

بااجازه این شعرو دزدیدم

تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد